موسیقی فیلم، یکی از اجزای مهم و بینظیر هر فیلم است. این اجزا در کنار بازیگری، داستان و صحنههای فیلم، به وجود یک اثر هنری کامل و جذاب کمک میکند. موسیقی فیلم، نه تنها برای جذب حس و عاطفه تماشاگران استفاده میشود، بلکه برای تأثیرگذاری بر روی روایت داستان نیز بسیار مهم است.
اولین وظیفه موسیقی فیلم، جذب حس و عاطفه تماشاگران است. با استفاده از موسیقی، فضای مناسب برای روایت داستان فیلم ایجاد میشود. موسیقی در فیلم، میتواند حس ترس، شادی، غم، عشق و … را به خوبی به تماشاگران منتقل کند. این احساسات، باعث میشود که تماشاگران به طور عمیقتر با داستان فیلم ارتباط برقرار کنند و به طور کلی، تجربه فیلمدیدن آنها بهبود یابد.
علاوه بر جذب حس و عاطفه تماشاگران، موسیقی فیلم میتواند به روایت داستان نیز کمک کند. با استفاده از موسیقی، فضای مناسب برای هر صحنه فیلم ایجاد میشود. موسیقی در هر صحنه، میتواند حال و هوای آن را به خوبی منعکس کند و باعث شود تماشاگران بهتر با داستان آشنا شوند. همچنین، موسیقی میتواند به روایت داستان کمک کند و درک بهتری از داستان برای تماشاگران به ارمغان بیاورد.
علاوه بر این، موسیقی فیلم، برای شناسایی فیلم نیز بسیار مهم است. هر فیلم، یک موسیقی خاص دارد که با شنیدن آن، مخاطبان میتوانند فیلم را شناسایی کنند. موسیقی فیلم، برای تشخیص فیلم در بین دهها فیلم دیگر، بسیار مهم است و به طور کلی، برای شناسایی فیلم، نقش مهمی دارد.
بنابراین، موسیقی فیلم، یکی از اجزای مهم و بینظیر هر فیلم است. این اجزا در کنار بازیگری، داستان و صحنههای فیلم، به وجود یک اثر هنری کامل و جذاب کمک میکند. موسیقی فیلم، نه تنها برای جذب حس و عاطفه تماشاگران استفاده میشود، بلکه برای تأثیرگذاری بر روایت داستان نیز بسیار مهم است. با استفاده از موسیقی، فضای مناسب برای روایت داستان فیلم ایجاد میشود و تجربه فیلمدیدن تماشاگران بهبود مییابد.
ویژگی های موسیقی فیلم
موسیقی فیلم، برای ایجاد اثری جذاب و متفاوت، باید برخی ویژگی های خاص را داشته باشد. در ادامه به برخی از این ویژگی ها اشاره می کنیم:
۱- تطبیق با داستان: موسیقی فیلم باید با داستان فیلم تطبیق داشته باشد و با روایت داستان هماهنگ باشد. به عنوان مثال، در صحنه های ترسناک فیلم، موسیقی باید ترسناک و تاریک باشد و در صحنه های عاشقانه، موسیقی باید عاشقانه و رمانتیک باشد.
۲- زمان بندی مناسب: موسیقی فیلم باید در زمان مناسب پخش شود. به عنوان مثال، در صحنه های اکشن، موسیقی باید همزمان با حرکات شخصیت ها پخش شود تا حس تنش و هیجان را به تماشاگران منتقل کند.
۳- تنوع: موسیقی فیلم باید تنوع داشته باشد و در صحنه های مختلف فیلم، از نوع موسیقی متفاوتی استفاده شود. به عنوان مثال، در صحنه های ترسناک، موسیقی باید تاریک و ترسناک باشد و در صحنه های عاشقانه، موسیقی باید عاشقانه و رمانتیک باشد.
۴- تعامل با دیگر عناصر فیلم: موسیقی فیلم باید با دیگر عناصر فیلم هماهنگ باشد و با آنها تعامل داشته باشد. به عنوان مثال، در صحنه های اکشن، موسیقی باید با حرکات شخصیت ها هماهنگ باشد و در صحنه های عاشقانه، موسیقی باید با حرکات شخصیت ها و احساسات آنها هماهنگ باشد.
۵- خلاقیت: موسیقی فیلم باید خلاقانه و جذاب باشد و با استفاده از ابزارهای موسیقی، حس و احساسات مناسب را به تماشاگران منتقل کند.
۶- قابلیت یادآوری: موسیقی فیلم باید به گونه ای باشد که بعد از دیدن فیلم، به خاطر بیاوریم و به طور خودکار به یاد فیلم بیفتیم.
در نهایت، موسیقی فیلم یکی از اجزای مهم هر فیلم است و باید با توجه به ویژگی های فوق، طراحی و اجرا شود تا به اثری جذاب و متفاوت تبدیل شود.
بررسی موسیقی فیلم پاپیون
آخرین صحنه فیلم پاپیون زمانی است که پاپیون و لوئیس در حال حرف زدن درباره فرار بر فراز صخرهها با هم هستند و موسیقی آغاز میشود. این لحظه را باید بهترین لحظه موسیقی این فیلم دانست. با اینکه پیش از این لحظه بارها و بارها تم اصلی موسیقی پاپیون شنیده شده است اما با پرتاب کردن پاپیون از فراز آن صخرههای خشن است که بار دیگر این تم جادویی با فلوت شنیده میشود. جالب اینجاست که خود جری گلداسمیت آهنگساز این فیلم هم نام این تم را «بقا»(survival) گذاشته که آرامش بقا بعد از نبردی بسیار مهیب را دارد. موسیقی که بر خلاف همیشه تکرار این تم در کل فیلم ابتدا با آواهایی خشن آغاز میشود و بعد از آن تم اصلی در آرامش شنیده میشود. در واقع آن خشونت مقدمهای میشود برای مرور تمام سختیهایی که زندان برای پاپیون داشته و از آن مهمتر فکر فرار. همینطور مرور این ماجراها برای لوئیس که جرات پریدن نداشته و همچنان به هرس کردن گیاهان مزرعه کوچکش در زندان مشغول است.
موسیقی پاپیون هم مثل همه موسیقیهای ماندگار دیگر یک تم اصلی دارد که بارها به شیوههای مختلف تکرار میشود. این ویژگی اکثر موسیقیهای خوب فیلم است که به خصوص در فیلمهای قدیمیتر خودش را نشان میدهد. از آنجایی که یکی از شخصیتهای اصلی قصه سازدهنی میزند، تم اصلی هم اولین و آخرین بار با این ساز نواخته میشود که اتفاقا بسیار آن را به یادماندنیتر و قابل لمستر کرده است. سازدهنی از آن سازهایی است که همه با آن احساس نزدیکی میکنند و طبیعی است که فیلمساز در فیلمش هم آگاهانه سراغ آن رفته و گلداسمیت در ادامه راه موسیقی درونی که خود فیلم دارد، از این ساز بهره گرفته است.
جری گلد اسمیت آهنگساز جادویی این موسیقی اگرچه در بسیاری از لحظات فیلم صدای سختیها و وحشت کمپ یا همان زندان جزیره شیطان را به گوش مخاطب میرساند اما بیش از هرچیز دیگری منظور نظرش خواستههای آزادمنشانه هنری شایر یا همان پاپیون(استیو مک کوئین) است که همچون پروانهای خواستار آزادی است. به همین دلیل هم هست که به او چنین لقبی اعطا شده است. به راحتی میشود در این موسیقی هم زیبایی حرکات بالهای یک پروانه را تماشا کرد که در آسمان میخرامد و هم آزادیاش را که به هیچ طریقی علاقهای به قفس ندارد. از آنطرف چون لوئیس دگا (داستین هافمن) را هم با آن عینک تهاستکانی و کشی که به آن بسته، با آن ضعفی که دارد نمیشود نادیده گرفت. بیشک به دلیل حضور پررنگ اوست که موسیقی گاه لطیفتر و آرامتر میشود. حتی گاهی به افتخار دوستی میان لوئیس و پاپیون موسیقی رمانتیک میشود.
در سکانس آخر که در ابتدای این نوشته هم گفتیم ماندگارترین صحنه فیلم و موسیقی است، موسیقی آرام میشود چرا که هم پاپیون زنده مانده و حالا احتمالا آرام شده است و هم غمگین میشود چرا که لوئیس تنها رفیقش را از دست داده است. آن هم بعد از اینهمه سال. همینطور موسیقی با فلوت در پایان نواخته میشود که به دلیل جنس این ساز، احساس عزیمت در آن نهفته است. برای لوئیس که جرات پریدن از صخرهها را نداشته این آوا بامعناتر است و برای ما که ناظر این صحنهایم و به نوعی تمامی این افکار را در ذهنمان مرور میکنیم و گوشمان دریچهای میشود برای آنچه که چشممان آن را دیده است تا راحتتر با پایان دوگانه فیلم کنار بیائیم. از سوی دیگر صدای فلوت به اعتقاد بسیار صدایی است که بازنمایی تنهایی و غربت است و این تنهایی است که در پایان فیلم هم لوئیس و هم پاپیون با آن میمانند.
شاید یکی از دلایلی که ما تا این اندازه موسیقی پاپیون را به یاد داریم، ازدیاد کاربرد این موسیقی در فیلم بوده باشد که نزدیک به ۴۰ دقیقه است! راستش را بخواهید فراموش کردن این مقدار موسیقی با تکرار چندین و چندبارهء تم اصلیاش کار سختتری است تا به یاد سپردنش!
این را هم بد نیست بدانید که ۲۰ سال بعد از ساخته شدن این موسیقی فیلم بود که جان ویلیامز بزرگ که از طرفداران پر و پاقرص موسیقی پاپیون است تصمیم گرفت این موسیقی را به صورت کامل با ارکستر فیلارمونیک لندن اجرا کند. ویلیامز بارها و بارها دربارهء میزان تاثیرپذیری حرفهای که از موسیقی گرفته صحبت کرده است و آنقدر به این موسیقی ارادت داشته که این موسیقی را با ارکستر لندن ضبط کرد و روانه بازار موسیقی دنیا کرد. کاری که کمتر آهنگساز حرفهای موسیقی فیلمی در دنیا انجام میدهد. آن هم وقتی آهنگساز اصلی زنده است. اما ببینید که چه کرده این موسیقی با ویلیامز که به راحتی حاضر شده با افتخار این کار را انجام بدهد حتی به قیمت اینکه نامش در زیر نام گلداسمیت قرار بگیرد.